من میتوانستم درگندم زار پیراهن تنت باشم

من که می توانستم در گندمزارِ تنت پیراهنت باشم
، زل به خیرگی های مانده بر هوا
، سر هم نمی چرخانم
. صحبت از تنهایی نیست؛
یک بار جا ماندن
، یک عمر، یک ایستگاه، یک قدم،
دمی حتی دورت می کند.
"سید محمد مرکبیان"
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۷ ساعت 10:45 توسط dev
|