لبخند تو

همه می‌گویند:

 

چه مهربان است این مَرد!

و کسی نمی‌داند
لبخند تو است روی لبهام
وقتی آ‌ن‌سوی دریاها
یادم میکنی...

 

 

"رضا کاظمی"

حوا هم که باشی

حوّا هم که باشی

من آدم نمی شوم
پس بی خودی جای بوسه
سیب تعارفَم نکن!

رضا کاظمی

عطر گیسوان تو

عطر گیسوهات را نسیم
نه از سمرقند می آورد، نه بخارا
حالا دیگر همه ی زنانِ شهر
بوی تو را می دهند!

 

"رضا کاظمی"

خسته ام

خسته ام...
پلک هات را ببند
می خواهم کمی بخوابم.

 

"رضا کاظمی"

می بوسمت

می‌بوسم‌ت

 

و کلمات
خانه‌نشین می‌شوند.

"رضا کاظمی"