آنقدر دوستت دارم  که تو را  تنها دارایی ام را  قربانی تو میکنم

آنقدر دوستت دارم که تو راتنها دارایی ام را  قربانی تو میکنم

برایم شعر بفرست

برایم شعر بفرست … 

حتی شعرهایی که عاشقان دیگرت ؛ برای تو می‌گویند … 


می خواهم بدانم ، دیگران که دچار تو می‌شوند …!
تا کجای شعر پیش می‌روند ، تا کجای عشق … 


تا کجای جاده‌ای ، که من در انتهای آن ایستاده‌ام …!
” افشین یدالهى “

جاده‌ها

جاده ها جایی اگر برای رفتن داشتند
تکان دادن دست
دو معنای کاملاً متفاوت نداشت
غربت
با پوشیدن کفش هایت آغاز نمی شد
و دستی که پشت سرت آب می ریخت
جاده ها را به زمین کوک نمی زد

@
یک روز برمی گردی که باد
تمام آدم ها را برده است
جاده ها مثل کلاف سردرگمی دور خود پیچیده اند
و زمین
یک گلوله ی کاموایی بزرگ شده است
که برای تنهایی عصرهای یخ بندانت
خیالبافی می کند .


"لیلا کردبچه"

 

از مجموعه: حرفی بزرگتر از دهان پنجره

جاودانه

بر خود چیره خواهم شد
دردهایم را خواهم سرود
در امتداد این شب بی انتها 
از مشرق آرزوهایم طلوع خواهم کرد
نهال امید را در باغچه دلم خواهم کاشت
شکوفه های عشق از لابلای انگشتانم جوانه خواهد زد
پنجره را باز خواهم کرد
عطر بنفشه ها در فضا خواهد پیچید
باد، عطر گیسوانم را برایت به ارمغان خواهد آورد 
گنجشکها به وسعت تنهاییهایم خواهند خواند
باران،ترانه دلتنگی هایم را بر دیوار خانه ات خواهد نواخت
از اقاقیها تن پوشی خواهم دوخت
آسمان، ستارگان را به دامانم خواهد ریخت
تو، تلالو رویای خویش را در آینه چشمانم به تماشا خواهی نشست
و فرشتگان بر من تعظیم خواهند کرد
روزی که جهان پر می شود از من
از منی که دیگر من نیستم
جاودانه خواهم شد

 

شعر از: پرستش

جهان

جهان

 

از چشم‌های تو شروع می‌شود

و جایی در امتداد آشفتگی موهات

به باد می‌رود...

 

"کامران رسول زاده"

 

برگرفته از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»

بیستون عاشقی

تورا چه به فرهاد؟؟؟؟

 

یک فرهاد است و یک بیستون عاشقی

 

تو همین یک وجب دیوار فاصله را بردار

 

 

مداد سفید...

همه‌ی مداد رنگی‌ها مشغول بودند

به جز مداد سفید

هیچ کسی به او کار نمی‌داد

همه می گفتند: "تو به هیچ دردی نمی‌خوری...!"

یک شب که مداد رنگی‌ها توی سیاهی کاغذ گم شده بودند

مداد سفید تا صبح کار کرد

ماه کشید...

مهتاب کشید...

و آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک و کوچک‌تر شد

صبح توی جعبه‌ی مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پر نشد.

 

منبع

------------------------------------------------------

دفتر عشق:

شامگاهان تا معبد نگاهت راهی نمانده بود... افسوس زمین باز هم چرخید.

انگشتان من چه به انگشتان تو می‌آیند

بُگذار زمانــه از حِسادت بـترکـد

 

انگــشتان مـن چــه بــه انـگشـتان تــو مـی آیند...

 

"منبع: اینترنت"

 

 

دلــم آرامــش می خــواهد

دلــم آرامــش می خــواهد


در بـــی دلهـــره تـــرین آغـــوش دنیـــا 


...

 

جهان چیزی شبیه موهای توست؛

جهان چیزی شبیه موهای توست؛

سیاه و سرکش و پیچیده.
خیال کن چه بی بختم من
که به نسیمی حتی،

جهانم آشوب می شود

عاشقانه ها

پروانه ها انقدر کوچکند که جای هیچکس راتنگ نمیکنند... ولی باز هم فروتنانه خود را از میان تا میکنند.

***

در امتداد نگاهتخانه ساخته ام،یادت باشد نگاهت رایک دم برداریخانه خراب میشوم.

***

بُغض ِ این روزهایم - آسمانی - می خواهد به - وُسعَتِ - دَستانِ - تو - برای باریدن . .

***

نه اینکه فقط من باشم؛ بهانه ات را می گیرم….این ابرها هم که اینگونه می بارند؛ بی تاب تو هستند.

***

لحظه هایی هست که دلم واقعاً برایت تنگ می شودمن اسم این لحظه ها را “همیشه” گذاشته ام.

***

برای پروانه شدن پیله‌ی دستان تو کافی‌ست ،من را محکم تر در آغوش بگیر ...

***

مـن دچـار زنـدگی کـه هـیـچدچـار تـو هـمنـیـسـتـم!مـوهـایـت راپـریـشـان کـن.

 

 

سلام‌هایم را به عطر و آینه آغشته می‌کنم

سلام‌هایم را

به عطر و آینه آغشته می‌کنم
هر روز
چقدر پنجره‌ات
برای سر زدن یک نسیم جا دارد؟

 

"منبع: اینترنت"

ساده نگذر !

ساده نگذر !
نگاهت را کوک کنـ
شایــد ...
کسے راز دلتـ را پیدا کــرد٬
و با خیسے چشمانتــ همـ آغوشے کـــرد.

 

"منبع: اینترنت"

 

سلام ؛ حال من خوب است

سلام ؛ حال من خوب است
ملالی نیست جز گم شدنگاه به گاه خیالی دور
که مردم به آن شادمانی بی سبب می گویند . . .
بااین همه اگر عمری باقی بود
طوری از کنار زندگی می گذرم
کهنه دل کسی در سینه بلرزد
و نه این دل نا ماندگار بی درمانم . . .
تایادم نرفته است بنویسم:
دیشب در حوالی خواب هایم ، سال پر بارانیبود . . .
خواب باران و پاییزی نیامده را دیدم
دعا کردم کهبیایی
با من کنار پنجره بمانی ، باران ببارد
اما دریغ کهرفتن ، راز غریب این زندگیست
رفتی پیش از آن که باران ببارد . . .
میدانم ، دل من همیشه پر از هوای تازه باز نیامدن است !
انگار کهتعبیر همه رفتن ها ، هرگز باز نیامدن است
بی پرده بگویمت :
میخواهم تنها بمانم
در را پشت سرت ببند
بی قرارم ، می خواهمبروم ، می خواهم بمانم ؟!
هذیان می گویم ! نمی دانم . . .
نهعزیزم ، نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد ، بی کنایه و ابهام
پساز نو می نویسم:
سلام! حال من خوب است
اما تو باور نکن

. . .

 

شاعر: ناشناس

با اقتباس از شعر سید علی صالحی

--------------------------------------------------

 

+ شعر سید علی صالحی را اینجا بخوانید.