چرا درخت نباشم
چرا درخت نباشم ...
وقتی
تو
در من
اینهمه پرنده ای؟
ذهنم
پُر از لانه هایی است
که برای تو ساخته ام !
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
چرا درخت نباشم ...
وقتی
تو
در من
اینهمه پرنده ای؟
ذهنم
پُر از لانه هایی است
که برای تو ساخته ام !
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
چند اسکناس کهنه،
یک بلیط سوختهی مترو
- که شاید اینبار کار کند
و مرا به قرارمان برساند –
یک نخ سیگار له شده،
و این جای خالی عکس تو
که هر روز زیباتر می شوی...
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
به ساعت من
تو
تمام قرارها را نیامده ای،
کدام نصف النهار را از قلم انداخته ام...
قرار روزهای بی قراریام!
کجای آسمان ببینمت؟
من از جست و جوی زمین خسته ام...
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
این آرایش جدیدت در شعرهام
همه چیز را به هم ریخته!
لااقل موهایت را ببند
که شعرهام به باد نرود...
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
کلاغ،
پـــــر...
گنجشک،
پــــر ....
این روزگار درختی است
که دل به پرنده بسته بود...
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
به کسی که عاشق توست
بگو
هر روز
با زیباترین تعابیر جهان
بیدارت کند،
من اینجا هر شب
تو را
با زیباترین تعابیر جهان
به خواب می سپارم …
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
من در جریان زندگی نیستم،
تو در جریان باش !
که دارم با نسیم
جغرافیای صورتت را لمس میکنم،
کاش بودی …
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
همین چند روز پیش
فکر می کردم
می توانم عاشق کسی شبیه تو شوم
از همین چند روز پیش
هیچ کس، شبیه تو نیست!
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
این عادلانه نیست،
گاهی در شعرهام مجبورم
زیبایی ِ تو را
در آغوش بیگانه ای تصور کنم،
افسوس که تو همچنان زیبایی،
حتی وقتی
سهم من نیستی ...
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام
آغوش
ترکیب پیچیده ای ست
از من و خیال تو
که هر شب
مثل سایه
روی دیوار خانه می افتد...
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
که هر کجا که می نویسمت
شکوفه میدهی؟
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
من با باد از سرزمین تو رفتهام
اینجا که موهای تونیست
می پیچم به خودم..
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
من از جاذبه چشمهای توست
که نمیافتم...
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
از چشمهای تو شروع میشود
و جایی در امتداد آشفتگی موهات
به باد میرود...
"کامران رسول زاده"
برگرفته از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
پشت این عکس
نمی تواند دیوار باشد
من پشت این عکس
با تو قدم زده ام.
"کامران رسول زاده"
برگرفته از کتاب: �فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام�
سیاه و سرکش و پیچیده
خیال کن چه بیبختم من!
که به نسیمی حتی
جهانم آشوب میشود...
"کامران رسول زاده"
برگرفته از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
به حرفهای مردم کاری ناشته باش...
به زیباییت ادامه بده
میان خیالهای شبانهام...
"کامران رسول زاده"
برگرفته از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
من از رسیدن به تو
حالم خوب میشود.
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
به حرفهای مردم کاری ناشته باش...
به زیباییت ادامه بده
میان خیالهای شبانهام...
"کامران رسول زاده"
برگرفته از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
به حرفهای مردم کاری ناشته باش...
به زیباییت ادامه بده
میان خیالهای شبانهام...
"کامران رسول زاده"
برگرفته از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
به حرفهای مردم کاری ناشته باش...
به زیباییت ادامه بده
میان خیالهای شبانهام...
"کامران رسول زاده"
برگرفته از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»