چشمهایت خیمه گاهم بود و نیست
چشمهایت خیمه گاهم بود و نیست
بازوانت تکیه گاهم بود و نیست
دل به درگاه تو روی آورده بود عشق تو پشت و پناهم بود و نیست
خاک پایت سرمه ی چشمان من چشم تو سوی نگاهم بود و نیست
کوچه گرد شام غم بود این دلم روی تو مهتابِ ماهم بود و نیست
برق چشمانت شرر می زد به دل شمع شب های سیاهم بود و نیست
لا ابالی بودم و مسحور عشق مستی ام تنها گناهم بود و نیست
باز گرد ای ماه پنهان در خسوف سایه ای دیده به راهم بود و نیست
+ نوشته شده در جمعه دهم اسفند ۱۳۹۷ ساعت 11:11 توسط dev
|