شکوه می کردم
با تمامی نفرتم – مهرم
از تو ، از ياد بود کهنهء تو
ای قفس ، ای حدود ، ای گرداب .

با از دريا سخن گويم
از کشاکش های ساحل – آب
از سرود خستهء امواج
از سکون – مرداب .

#فريدون ايل بيگي