به تماشای من بیا!

نه!

هرگز شب را باور نکردم

چرا که

در فراسوهای دهلیزش

به امید دریچه ئی

دل بسته بودم.

***

شکوهی در جانم تنوره می کشد

گوئی از پاک ترین هوای کوهستان

لبالب

قدحی در کشیده ام.

در فرصت میان ستاره ها

شلنگ انداز

رقصی میکنم-

دیوانه

به تماشای من بیا!

 

"احمد شاملو"

دفتر: از مجموعه آیدا در آینه / وصل

 

------------------------------------------------------

 

 

دفتر عشق:

گستاخی خیالم را ببخش
که حتی
لحظه ای ...
یادت را رها نمیکند... !

"ناشناس"

 

سرودی برای سپاس و پرستش

بوسه های تو
گنجشککان پر گوی باغند
و پستان هایت کندوی کوهستان هاست
و تنت
رازی ست جاودانه
که در خلوتی عظیم
با منش در میان می گذارند
تن تو آهنگی ست
و تن من کلمه ئی ست که در آن می نشیند
تا نغمه ئی در وجود آید :
سرودی که تداوم را می تپد
در نگاهت همه مهربانی هاست :
قاصدی که زندگی را خبر می دهد
و در سکوتت همه صداها :
فریادی که بودن را تجربه می کند

"احمد شاملو ، از مجموعه: آیدا در آینه"