کافه...

من شیفته‌ی میزهای کوچک کافه‌ای هستم

که بهانه نزدیک‌تر نشستن‌مان می‌شود...

و من

روبروی تو

می توانم تمام شعر های نگفته دنیا را یکجا بگویم.

 

شاعر: ناشناس!

 

 

پ.ن: شعر به این زیباااااااایی و شاعرش ناشناس! هر چه گشتیم، یافت نشد!

اشعار ناشناس

شاعر ناشناس

شاید یک روز ... اما نه ..اوخواهد آمد ..

 

خدا از سر تقصیرات ما بگذرد

 

 

 

دوستان عزیزم

 

من برای همه شعر می گویم .. این نه بخاطر افکار پلید و یا مادیات  است خیلی ها بمن گفته اند که دیوانی به چاپ برسانم و از این راه کسب درآمد نمایم .. من نیازی ندارم .. نیازی هم نیست که برای اشعارم نام خودم را بعنوان سراینده بیاورم  و همه دوستان می توانند از آن بهره ببرند و حتی با نام خودشان در وبلاگشان بگذارند ..

من معتقدم که اگر خداوند هنری را بمن ارزانی نمود ... چرا بخاطر رضای  خودش بکار نبرم ..و چرا لبخند رضایت کسی را که برایش شعر می گویم بجان نخرم .......که خود عین دعای خیر است برای من ..

کسی که برای رضای خدا گام برمیدارد نیازی به شناخته شدنش نیست ..بلکه خدا باید او را بشناسد .. که خواهد شناخت ..

 

اخیرا خانمی  از قبیله ی فاطی  کماندو  ها از من شعر خواست .. در وصوش سرودم .. پا را از حد خود فراتر برد .. چون تقاضایش غیر اخلاقی بود .. و خدا ناظر بر اعمالم .. تن ندادم .. و این اسطوره جهل و نجاست .. با ساختن بیوگرافی خانوادگیشان.. و نسبت دادن بمن ...سعی در خرد کردن شخصیت من نزد دوستان نمود  .. که البته عاقلان میدانند که دلیلی برای کفتن این اراجیف به ایشان نداشتم ..

حداوند همِ حسودان و فاحشه های مجازی را براه راست هدایت کند

 

شاعر ناشناس