خوابی شیرین  که در انتظار تعبیرش نبودی،

بارانی  که دانه دانه تمیز می‌شود و روی گونه‌ی من می‌نشیند،

کاسه‌یی از صدف که فرشتگانش پاک کرده‌اند

تا از لبخندت پر شود.

 این جایی تو در آتش دست‌های من و تشنه و بی‌امان

می‌باری می‌باری و تسکینم می‌دهی.

 "شمس لنگرودی"