حکایت باران بی امان است

حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت می‌دارم ...
 
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزاب‌ها
به بی‌راهه و راه‌ها تاختن
بی‌تاب ٬ بی‌قرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن

حکایت بارانی بی‌قرار است
این گونه که من دوستت می‌دارم ...

"محمد شمس لنگرودی"
 

 

 

درباره شاعر:

محمد شمس لنگرودی (زاده ۲۶ آبان ۱۳۲۹) شاعر معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران است. او فرزند آیت‌الله جعفر شمس لنگرودی است که مدت ۲۵ سال امامت جمعه لنگرود را بر عهده داشت. وی استاد دانشگاه بوده و تاریخ هنر درس می‌دهد، و به همراه حافظ موسوی و شهاب مقربین مدیر انتشارات آهنگ دیگر می‌باشد.

شمس لنگرودی سرودن شعر را از دهه پنجاه آغاز کرد. نخستین دفتر شعرش رفتار تشنگی در ۱۳۵۵ منتشر شد، اما پس از انتشار مجموعه‌های «خاکستر و بانو» و «جشن ناپیدا» در اواسط دهه شصت به شهرت رسید. «پنجاه و سه ترانه عاشقانه» مجموعه اشعار پنجاه و سه سالگی اوست.

---------------------------------

گفتگو با شمس لنگرودی - بی بی سی:  اینجا

بانو ... (3)

1)

زندگی قرص نانی است

روی آب حوض خانه‌ی خاطرات

سهم ماهی های سرخ

که همیشه عاشقند

باور کن

 

2)

انتظار بارانی را می‌کشم
که پلک بر هم بگذارم
باریده است !
بانو !
به تماشای باران ستاره‌ها
بی‌ چتر
بیا.

 

3)

پیچک نگاهم

دزدانه تاپشت پنجره‌ی

اتاق تو بالا آمده

به کجا خیره شده‌ای!

باران که بگیرد

تمام پنجره پر ازپیچکخواهد بود.

 

از: کیکاووس یاکیده

 

برگرفته از کتاب: "بانو و آخرین کولی سایه فروش"